براستی، این یک دعای خیر بود و نه یک کفرگویی آنگاه که آموختم: فردریش نیچه - چنین گفت زرتشت Out beyond ideas of wrongdoing and right doing, there is a field. I'll meet you there. Rumi اشخاصی مثل من در یک جریان دیگهای هستن، وابسته به یک ترقهی دیگهای هستن، و از نسل دیگهای هستن، و از اصل دیگهای، با فرهنگ دیگهای، افکارُ اندیشههای دیگهای، نهضتها و جریانهای فکری و اجتماعی دیگری و از دنیای دیگری... “The reason I don’t have a plan is because if I have a plan I am limited to today’s options.” ما از ابتدا دوستیم: غم و ترس و سرزمین مشترکی داریم، حتا خورشید را شریکیم. با هم سخن نمی گوییم، چرا که زیادی می دانیم؛ با هم در سکوتیم، دانش مان را به هم لبخند می زنیم. مگر تو نور آتشم نیستی؟ خواهر جانی جان آگاهی ام نیستی؟ در کنار هم همه چیز را آموختیم؛ در کنار هم بر فراز خویش به بالای خویش صعود کردن آموختیم و بی ابر لبخند زدن_ رو به پایین بی ابر لبخند زدن از چشمانی روشن و از مسافتی بسیار دوردست آنگاه که جبر و تدبیر و گناه زیر پاهای مان چون باران بخار می کنند. فردریش نیچه - چنین گفت زرتشت از هر آدمی به اندازه شعورش انتظار داشته باشید ! اگر انسانی بیش ازدیگران بداند، تنها می شود! کارل گوستاو یونگ شواهد نشان می دهد که نخ دندان به احتمال زیاد کار نمی کند یک مقاله که در مجله علمی آسوشیتد پرس منتشر شده است نشان می دهد که نخ دندان کم ارزش و تاثیر آن بسیار کم است. به احتمال زیاد علم از نخ دندان پشتیبانی نمی کند. اداره بهداشت و سلامت آمریکا نخ دندان را از دستورالعمل های سلامت غذایی خود حذف کرده است. عشق ورزیدن خردمندانه، و تنفر ورزیدن ابلهانه است. در این دنیای که در آن ما هر روز در آن بیشتر با یکدیگر نزدیک میشویم، باید بیاموزیم که یکدیگر را تحمل کنیم، بیاموزیم تا با این واقعیت که دیگران ممکن است حرفهایی بزنند که به مزاج ما خوش نیاید، باید کنار بیاییم. ما تنها میتوانیم در این صورت باهم زندگی کنیم. اگر قرار باشد با یکدیگر زندگی کنیم، نه اینکه با یکدیگر بمیریم، آموختن این نوع بزرگمنشی، و تحمل یکدیگر، برای تداوم حیات بشر روی این کره، مطلقاً ضروری است . انقلابی کسی ست که می تواند در خود انقلاب کند. اگر قرار است واقعا نجات یابم پس احتیاج به یقین دارم نه حکمت، رویا، نظر پردازی مگر با بقای ابدی ِ من معمایی حل خواهد شد؟ آیا آن زندگی ِ ابدی، خودش در کتاب: همه چیزپرازخستگی است،خستگی یی که به وصف درنگنجد.چشم ازدیدن وگوش ازشنیدن پرنشود.آنچه بوده است همان است که خواهدبودوآنچه شده است همان است که خواهدشد.ودرزیرآفتاب هیچ چیز تازه نیست.آیاچیزی هست که درباره اش گفته شود:ببین،این تازه است!...هرآنچه درزیرآسمان کرده اند دیدم-همه پوچ وباطل بودودرپی باددویدن. -ساموئل بکت- اگر جایگاهی که قصد رسیدن به آن را دارم، با یک نردبان، صعود پذیر می بود، رسیدن به آن را وا می نهادم. زیرا جایی که واقعا قصد رسیدن به آن را دارم، باید همان جایی باشد که پیشتر آنجا بوده باشم. کسی که در چنبره ای فلسفی گرفتار میشود، همانند کسی ست که در اتاقی محبوس است و نمیداند چگونه از آنجا خلاصی یابد. او پنجره را امتحان میکند، اما بسیار بلند است، به دودکش متوسل میشود اما بسیار باریک است. در حالیکه اگر برگردد میبیند که در همیشه باز است. خاطراتی از ویتگنشتاین آیا می توانم ببینم و کور باشم ،یا کور باشم و ببینم ؟ هیچ چیزی به اندازه خود را فریب ندادن دشوار نیست . ص 74 /فرهنگ و ارزش /لودویگ ویتگنشتاین /مترجم: امید مهرگان سن اوگوستین این نکته را دریافته بود که میگفت: «. . . چه حرف غیرمهملی برای گفتن دارید؟ بفرمایید و مهمل بگویید- مهم نیست!»
بر فراز همه چیز آسمان تصادف گسترده است، آسمان بی گناهی، آسمان بخت، آسمان شوخی...
حداقل اینطوری کمتر عذاب می کشید... !
.
.
.
.......................................
"ویتگنشتاین"
و این یقین، همان ایمان است
و ایمان چیزی است که قلب من، جان من نیازمند آن است
زیراجان من است که باید با شور و اشتیاقش به اصطلاح گوشت و خونش نجات یابد و نه ذهن انتزاعی من
همان قدر معماگونه نیست که زندگی ِ کنونی؟
................................................
"ویتگنشتاین"
"رساله ی منطقی _ فلسفی"
آن چه با یک نردبان دست یافتنی است، مورد علاقهء من نیست.
درباره ی رنگ ها /لودویگ ویتگنشتاین /ترجمه لیلی گلستان/نشر مرگز
ویتگنشتاین می گوید: آنچه ارزشمند است، نگفتنی است، و آنچه گفتنی است بی ارزش است.
de$ bY : Mr.skUll
بقول #شاملو ؛ سرنوشت تو را بتی رقم زد که دیگرانش میپرستیدن !
بقول #شاملو ؛ سرنوشت تو را بتی رقم زد که دیگرانش میپرستیدن !